چرا برندهای ایرانی ماندگار نیستند؟
مهندس کلاهی عضو اتاق ایران
مایلم این پرسش چنین مطرح شود که چرا ما در ایران شرکتهای ماندگار نداریم؟ یا چرا شرکتهای ایرانی حتی در مقیاس منطقهای (و نه بینالمللی) رشد نمیکنند؟
به عنوان مثال پارس الکتریک همزمان با سامسونگ فعالیت خود را شروع کرد و زمانی از این شرکت جلوتر بود (شرکت پارس الکتریک پیش از سامسونگ تلویزیون رنگی تولید میکرد) ولی امروز سامسونگ ابرقدرت الکترونیک و بزرگترین تولیدکننده تلویزیون در جهان بوده و موفق شده است نامهایی بزرگ مانند سونی، شارپ و توشیبا را به زانو درآورد حال آن که جا دارد بپرسیم جایگاه پارس الکتریک اکنون کجاست؟
یا چگونه هیوندای رتبه چهارم تولید خودرو در جهان را از آن خود کرده اما ایران خودرو بدون پرداخت حقوق گمرکی 100 درصدی نیز قادر به رقابت در بازار ایران نیز نیست؟
شرکتها راکارآفرینان ایجاد می کنند و معمولا در فاز نخست تکامل خود، حول محور بنیانگذاران رشد کرده و به دلیل رابطه تنگاتنگ مدیریت، پرسنل و مشتریان، در مقابل شرایط بازار بسیار حساس و چابک بوده و سریع واکنش نشان میدهند.
این نوع سازمانها کوچک اند و تبادل اطلاعات و تصمیمگیری در قالب ساختاری غیر رسمی انجام میشود. ضمنا به علت ارتباط نزدیک و تنگاتنگ مالکان، مدیریت و پرسنل، انگیزهها بسیار بالا بوده و عملکرد سره و ناسره سریع از هم تشخیص و تمیز داده میشود.
در چنین شرایطی، سازمان به سرعت رشد میکند اما همراه با رشد و تداوم موفقیت، مقیاس ها به اندازه ای بزرگ می شوند که ساختارهای غیر رسمی دیگر پاسخگو نیست و سازمان میبایست فرآیندهای خود را تغییر دهد تا پرسنل و مدیران هماهنگ با اهداف کلان سازمان عمل کنند.
این مرحله همانند هر تغییر عمدهای، باعث ایجاد بحران میشود و سازمانهایی ماندگار خواهند بود که بتوانند این بحرانها را مدیریت کرده و به رشد خود ادامه دهند.
می توان گفت تقریبا تمامی سازمانهای ایرانی در این مرحله شکست خورده و در نتیجه به مراحل بعدی بلوغ سازمانی دست نمییابند حال آنکه برندهای ماندگار و قوی توسط سازمانهایی به وجود میآید که در مرحله 4 و 5 تکامل سازمانی قرار دارند.
علت این عدم تکامل در ایران را میتوان در مصادره شرکتهای بزرگ پس از پیروزی انقلاب، سیاستهای اقتصادی دهه 60 و سپس رشد لجام گسیخته و سیطره صنایع مادر مبتنی بر مواد اولیه بر اقتصاد کشور جستجو کرد.
رشد بالای اقتصادی ایران در دهه 40 و 50 خورشیدی باعث ظهور شرکتهای بزرگ و توانمندی شد. کفش ملی به سراسر اروپا صادرات داشت و ایرانیان با علاقه و افتخار از محصولهای آن استفاده میکردند؛ گروه مینو برندی مطرح در سطح منطقه بود و مرحوم خسروشاهی خود سهامدار شرکتی مانند نستله بود و چه بسا در صورت ادامه مسیر، این شرکت را میخرید.
کفش بلا، استارلایت، پارس الکتریک، ارج و آزمایش همگی برندهایی مطرح، موفق و توانمند بودند. صنعتگران مطرح آن زمان مانند مرحوم ایروانی، لاجوردی، برخوردار و ... به این نتیجه رسیده بودند که برای تداوم رشد شرکتهای خود، به سامانه و مدیریت حرفهای نیاز دارند؛ نیازی که برای تامین آن از طریق استخدام مدیران خارجی، بهکارگیری مشاوران بینالمللی و حتی دعوت از دانشگاه هاروارد برای ایجاد نخستین شعبه آسیایی خود در ایران (ICMS) تلاش میکردند.


نشان «هما» که معرف هواپیمایی ملی ایران است با الهام از سرستون هاي تاريخي تخت جمشيد – پرنده اي در اسطوره هاي ايراني به نام "هما" طراحی شده است. سرستون پرنده اي را به تصوير مي كشيد كه داراي سه خصوصيت منحصر به فرد بود: سر عقاب، گوش هاي گاو و يال اسب. در برخي از منابع آمده است كه هما هرگز نمي آرامد و در تمام طول زندگي خود تا حدي در اوج پرواز مي كند كه از ديده گان نهان شده و هرگز بر روي زمين نمي آسايد. "ادوارد زهرابيان" در دهه چهل خورشیدی نشان هواپيمايي ملی ايران "هما" را طراحي كرد كه فقط 22 سال داشت. 
