هفت درس مولانا برای تمام زندگی

 درس اول

عشق را بی‌معرفت معنا مکن

زر نداری، مشت خود را وا مکن

 درس دوم

گر نداری دانش ترکیب رنگ

بین گل‌ها زشت یا زیبا نکن

 درس سوم

پیرو خورشید یا آیینه باش

هرچه عریان دیده‌ای، افشا مکن

ادامه نوشته

لقمه حلال و حرام از نگاه مولانا

مطلب خواندنی را از حسین علیزاده خواندم. تا به حال به خوراک ذهنی و روحی از این زاویه فکر نکرده بودم. تفسیر علیزاده از ابیات حضرت مولانا خواندنی و شنیدنی است. لقمه حلال و حرام را از نگاه مولانا بخوانید.

✅مولانا در مورد لقمه حلال و حرام نظریه جالبی دارد. او معتقد است: آنچه ما می خوریم در روحیات ما تاثیر دارد، این که روزی ما و لقمه ما چه باشد، بی ارتباط نیست با این که "حال ما" چگونه باشد.

✅لقمه انسان باید حلال باشد، اما لقمه تنها آن خوراکی نیست که از راه دهان می بلعیم، لقمه هایی هست که ذهن ما و جان ما را تغذیه می کند.

✅ما روزانه سر سفره های گوناگونی برای جسم و روحمان روزی برمی داریم، مهم است که بدانیم روزی که به جسم و جانمان می رسانیم، حلال است یا حرام؟

✅مولانا یک عیار برای سنجش حلال یا حرام بودن روزی به ما می دهد:

اگر ما به طور مستمر در  دلمان احساس گرفتگی و تاریکی داریم، جایی هم سفره شیطان شده ایم، اگرچه بی خبر:

تا تو تاریک و ملول و تیره ای

دان که با دیو لعین همشیره ای

ادامه نوشته

جواب 4 نفر مرا سخت تکان داد...!

ابوالحسن خرقانی

جواب 4 نفر مرا سخت تکان داد...!

اول : مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد !

او گفت : ای شیخ ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد !

دوم : مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده های گل آلود میرفت.

به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی !

گفت : من بلغزم باکی نیست...

بهوش باش تو نلغزی شیخ ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.

سوم : کودکی دیدم که چراغی در دست داشت.

گفتم : این روشنایی را از کجا آورده ای ؟!

کودک چراغ را فوت کرد و آنرا خاموش ساخت و

 گفت : تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت ؟

چهارم : زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد !

گفتم : اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن !

گفت : من که غرق خواهش دنیا هستم ؛ چنان از خود بی خود شده ام که از خود خبرم نیست ؛ تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری ؟!!!

چه زیبا گفت حضرت مولانا.

ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ،

 ﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﭙﯿﭻ،

 ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﭼﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺎﻗﯽ؟

 ﻣﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ

 ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ .....