یکبار یک خبرنگار نیویورک‌تایمز به این نویسنده گفت: به فاصله ۴۸ساعت وارد هر کشوری بشوم، می‌توانم با ده نفر اول سیاسی و فکری آن کشور مصاحبه و ملاقات کنم. سپس جوهر این مصاحبه‌ها را استخراج می‌کنم و با Data مخلوط می‌کنم و ده‌ها میلیون نفر آن مطلب را می‌خوانند و در تصمیم‌گیری‌های خود استفاده می‌کنند.

بنابراین، خبرنگاری که شبکه‌ای ندارد و میان ذهن خود و برداشت خود با ده‌ها ذهن دیگر ارتباط برقرار نمی‌کند، سخنانش در حد تحریریه باقی می‌ماند. 

خبرنگاران را می‌توانیم به گروه‌های دیگر تعمیم دهیم: کارآفرینان، سیاستمداران، نویسندگان، اساتید دانشگاه، دانشجویان و گروه‌های حرفه‌ای دیگر.

اگر تولیدکننده‌ای با هم‌قطاران داخلی و خارجی خود تبادل اطلاعات و تحلیل نکند، طبعا در محیطِ محدودتری تصمیم‌سازی خواهد کرد.

 اگر نویسنده و یک دانشگاهی صرفا در خلوتِ ذهن خود، نظریه بنویسد بدون آنکه مَحّک بیرون از ذهن بخورد، در دایره‌ای با شعاع محدود قرار خواهد گرفت و کارآمدی نخواهد داشت. شعاعِ دایرۀ تعامل و معاشرت، سرنوشت افراد، بنگاه‌ها، سیستم‌ها و حکومت‌ها را تعیین می‌کند.

 کسانی که کتاب‌های جدید نمی‌خوانند، سفر نمی‌کنند، مشاهده نمی‌کنند، دیالوگ ندارند و با طیفی از شبکه‌ها در تعامل نیستند، چگونه می‌توانند کارآفرینان، نویسندگان، سیاستمداران و خبرنگاران نوآور و خلاقی باشند؟ 

 دلیل شکستِ برجام این بوده و هست که کشور در شبکه نیست. برجام نتیجه تعجیل دو رییس‌جمهور بدون شبکه‌سازی بود.

 یک رییس‌جمهور آمریکا نمی‌تواند از معاهده نفتا (قرارداد تجاری آمریکا با کانادا و مکزیک) خارج شود؛ چون ۸۹نفر در سنای آمریکا آن را تایید کرده‌اند.

چرا سنگاپور با جمعیتِ پنج میلیونی می‌تواند میلیاردها دلار سرمایه جذب کند؟ چون در شبکه است. چرا کره‌جنوبی میلیون‌ها دلار برای لابی خرج می‌کند؟ چون می‌خواهد در شبکه باشد.

چرا معمولا در اروپا، دانشجویان لیسانس، یک سال از چهار سال دوران تحصیل را در کشور دیگری درس می‌خوانند؟

چرا بنگاه‌های اقتصادی دائما افراد مختلف را به جلسات هیات مدیره و حتی کارمندان خود دعوت می‌کنند تا در "معرض" سخنان و تفاسیر جدید قرار گیرند؟

چرا یک استاد دانشگاه باید در یک شبکۀ جهانی باشد تا بتواند نوآور باشد؟ چرا یک نمایندۀ مجلس باید در طول یک روز با نمایندگان ده‌ها کشور در تماس باشد تا در جریان تحولات منطقه‌ای و جهانی باشد؟ چرا افراد امنیتی و نظامی باید با هم‌قطاران خود حداقل در ۲۰-۳۰کشور تماس دائمی داشته باشند تا Data را دقیق تجزیه و تحلیل کنند و گرفتار بسته شدن زودهنگام تحلیل نشوند؟

تصمیم‌سازی نیازمند شبکه‌سازی است. تصمیم‌سازی‌های مهم‌تر، شبکه‌های وسیع‌تر و پیچیده‌تر می‌طلبد. بودنِ در شبکه‌ها حتی پی‌آمدهای مثبتِ اخلاقی دارد؛ زیرا افراد متوجه می‌شوند از آنها باهوش‌تر و مطلع‌تر و دقیق‌تر هم وجود دارد و از دایره بسته‌ خودخواهی، خودمحوری، خودحق‌پنداری و خودبزرگ‌پنداری خارج می‌شوند.

 پیامدهای ایزوله بودن جامعه ما از جهان، خود را در ۵ تا ۱۰سال آینده نشان خواهد داد: وقتی یک دانشجو، نویسنده، دانشگاهی، صنعت‌گر، پزشک، سیاستمدار، کشاورز و کارآفرین سال‌ها صرفا در مدارها و شبکه‌های محدود فکر کرده، تعامل کرده و تصمیم گرفته است، نوآوری او به حداقل خواهد رسید. شبکه‌های اجتماعی(Social Media) جایگزینی برای دیدن، شنیدن، صحبت کردن وشنیدنِ انتقاد نیستند.

 اگر اهمیتِ اقتصاد بین‌الملل را دقیق و از طریق تعامل و شبکه‌های جهانی متوجه بودیم، به احتمال زیاد در اقتصاد همسایۀ نزدیک خود در ۲۵۰کیلومتری سرمایه‌گذاری می‌کردیم تا اینکه وقت و منابع مالی‌مان را ۱۳۹۰۰کیلومتر آن طرف دنیا با بولیوی، کوبا و ونزوئلا، که سه کشور ورشکسته سیاسی و اقتصادی هستند و به فقر و فساد معروف هستند، صرف می‌کردیم.