آموزش در دنیای امروز بجای راهی برای پر کردن مغز باید به وسیله ای برای باز کردن مغز و نیروی اندیشه مبدل شود چرا که در غیر اینصورت انسان های توسعه نیافته دیر یا زود خود را در جامعه ای خواهند یافت که به آن تعلق ندارند و جز انقراض و یا منزوی شدن انتخاب دیگری برایشان نمانده است .
جامعه شناسان توسعه معقدند که نیروی انسانی اندیشمند اساس ثروت ملت ها ست و غنی سازی انسان ها مهمترین گام برای دست یافتن به توسعه .
در گذشته بسیاری از استادان و دانش آموختگان بعد از طی مراحل مختلف علمی خود را از خواندن و مطالعه بی نیاز می دیدند .
شاید شما هم بخاطر داشته باشید استادانی را که تدریس یک درس برای بیش از دو یا سه دهه را مایه مباهات خود می دانستند .
چیزی که امروز به عنوان یک گناه فکری تلقی می شود.
 در دنیای امروز حتی استادان در فاصله های کوتاه زمانی نیاز به بروز کردن دانش خود دارند . چرا که دانش دیروز آنها برای امروز چندان اعتباری ندارد !
سرعت و حجم تولید اطلاعات جدید به طرزی غیر قابل تصور بالاست و این برای انسانی که آموختن را نیاموخته است به راستی نگران کننده است .انسانی که خود را با آداب آموختن غنی نکرده است نمی تواند باور کند که آموزش بخشی همیشگی از زندگی اوست .
نمی تواند برای نو شدن دانش و آنچه پیرامون اوست آمادگی داشته باشد و اینجاست که احساس می کند قادر به دویدن با این سرعت نیست خسته می شود، افسرده می شود و به راستی از زندگی باز می ماند.
انسان غنی شده توسعه توانمندی های فردی و دانش خود را لذت بخش می داند و می آموزد که به هیچ آموخته ای دل نبندد ! بیاموزد ، فراموش کند و باز بیاموزد !
آموختن، لذتی دمادم و پایدار ! لذتی  که متاسفانه ما نه در  مدرسه  و نه دانشگاه آنرا تجربه نمی کنیم .
 لذتی که سیستم های آموزشی ما به دلیل نشناختن ابعاد وجودی انسان قرن ۲۱ آنرا هنوز نمی شناسند !
با اینهمه انسانی که می خواهد غنی شود باید پیش از هر چیز غنی شدن را بیاموزد و این کاریست که جز او از هیچ کس دیگری بر نمی آید !
اما باید از کجا شروع کرد ؟!