روش دوم، تلاش برای ارائه یک تصویر مخدوش و در راستای پیش داوری است. این روش که معمولاً کارکرد موثری دارد، با انتخاب یک فریم خاص از تصاویری که در یک ثانیه ثبت شده یا با بریدن بخشی از یک تصویر رقم می‌خورد؛ برای نمونه، در صحنه دست دادن دو سیاستمدار از دو کشور، با توجه به زبان بدن و اشارات سیاسی، برخی کشیده شدن دست یک نفر را به سمت طرف مقابل، نشانه دست دراز کردن و جمع بودن دست طرف مقابل را نشانه قدرت می‌دانند اما ممکن است در یک دست دادن، دست دو طرف به سمت هم کشیده شده باشد و هر دو طرف را بتوان در موضع قدرت تلقی کرد. حال اینجا همه چیز به انتخاب عکاس بازمی‌گردد که حقیقت را با انتخاب عکس، چگونه نشان دهد.

 

در گذشته دور نیز تصویری منتشر شده بود که الجزیره یک عراقی را در حالی که تفنگ سربازان آمریکایی روی سرش بود به تصویر کشیده و سی ان ان آن سوی تصویر که سربازان آمریکایی در حال آب دادن با قمقمه به این سرباز بودند را منتشر کرده بود، حال آنکه این دو بخش تصویر در کنار هم قرار داشت و این مدل ارائه تصویر، نتیجه سیاست این رسانه‌ها بود؛ سیاست‌های غیراخلاقی که در فضای رسانه‌ای ایران نیز کارکرد یافته است.

شیوه سوم نیز، ایجاد زمینه پیش‌داوری با تکیه بر عدم برخورداری بیننده تصویر از پشت پرده و جزئیات یک تصویر است.

 

این سه شیوه مهندسی افکارعمومی با تکیه بر «عکس» برای ایجاد ناصواب زمینه‌های پیش‌داوری در افکارعمومی، یکی از غیراخلاقی‌ترین فضاسازی‌های رسانه‌ای است و هر روز آنچنان با دقت فنی بیشتری به اجرا گذاشته می‌شود که حتی رسانه‌های حرفه‌ای را نیز اسیر اشتباه می‌کند.

 به نظر می‌رسد، تنها سپر محکم در مقابل این تیر سه‌ شعبه زهرآگین ـ که می‌تواند چهره هر شخصی را مخدوش کند ـ پرهیز از ارزیابی شتاب‌زده و تأمل و تحقق بیشتر، پیش از هر گونه پیش‌داوری باشد؛ مطالبه‌ای که ارتباط مستقیمی با سطح سواد رسانه‌ای عموم مردم دارد.