اقتصاد دیجیتالی و حکمرانی خوب
الان حدود 6.5 میلیون نفر در آمریکا با ویزای کار مشغول به فعالیت هستند و آمریکا در حوزه آیتی بهترینهای چین، هند و کشورهای دیگر را با حقوق بسیار بالا جذب میکند. اگر کسی در آیتی تخصص پیدا کند از هر ملیتی باشد میتواند به راحتی در آمریکا کار پیدا کند چون آمریکا در قرن بیست و یکم مهمترین مزیت خودش را در حوزه آیتی تعریف کرده است، به این دلیل که در حوزه تولید کالاهای مصرفی خیلی از کشورهای دیگر وارد بازارها شدهاند و آن سهم سنتی آمریکا را گرفتهاند. بنابراین لیدرشیپ به معنای توان اجماعسازی خیلی تعیینکننده است.
مهمترین چالش در کشورهای امروز این است که حوزههای تصمیمگیری سیاسی در آنها چقدر دانش جهانی دارند، چقدر متغیرهای مختلف را در ماتریس تصمیمگیری خودشان با دقت دخیل میکنند. در دنیای امروز به قدری متغیرها زیاد شده که بدون وارد کردن مشاوران بسیار برجسته و حتی شرکتهای مشورتی بینالمللی، عقلانیت در فرآیندهای تصمیمگیری بسیار محدود خواهد بود. دیگر آن تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای سنتی که مسوولان یک کشور دور هم جمع بشوند و بعضاً با نگاهها یا استنباطهای سنتی بخواهند تصمیم بگیرند از میان رفته است؛ الان چینیها، کرهایها و کشورهای آسیایی هزینههای زیادی میکنند و از شرکتهای بزرگ مشورتی دنیا نظر میخواهند، به آنها کار سفارش میدهند تا بتوانند دقیقتر و عمیقتر تصمیمگیری کنند.
معاون صندوق بینالمللی پول هم در یکی از پنلهای داووس گفته بود چینیها 500 میلیون گوشی هوشمند دارند و همین موضوع حکمرانی بینالمللی را سخت کرده است. این چه تاثیری بر گزینشهای ملی در کشورهایی میگذارد که فرآیندهای انتخابی دارند؟ یعنی در افکار عمومی کشورهایی که میتوانند با فرآیند دموکراتیک حکمرانانشان را انتخاب کنند تغییری حاصل میشود که در گزینشهای خود صرفاً به دنبال انتخاب رهبرانی مقتدر نباشند بلکه بتوانند رهبرانی انتخاب کنند که قدرت اجماع داشته باشند و اصولاً پارامتر اجماع بر اقتدار غلبه کند؟
الان به قدری موضوع ملیت اهمیت خود را از دست داده که شرکتها وقتی میخواهند تصمیمگیری کنند، میپرسند چه کسی در این رابطه دانش دارد. دیگر برایشان مهم نیست که آن شخص اهل کجاست، ملیت او چیست و به چه زبانی صحبت میکند و کجای دنیا زندگی میکند و برای همین هم هست وقتی استرالیا اخیراً با تهدیدات تروریستی روبهرو شد، دولت این کشور پس از آن از عدهای در کشورهای مختلف خاورمیانه از جمله مصر که افراد متخصص این جریانات هستند، درخواست مقاله تحقیقی کرده چون میگوید من خود دانش کافی در شناخت این افراطیگریها ندارم، پس باید از آنان که تخصص و علم آن را دارند بیاموزم. این را تعمیم بدهید به تصمیمگیریهای اقتصادی و سرمایهگذاریهایی که در اروپا و آمریکا و حالا در خاورمیانه در کشورهایی مثل امارات و قطر زیاد شده است. شرکتها و موسساتی که بهترینها را استخدام میکنند و اصطلاحاً چه در حوزههای اقتصادی و چه مالی و سیاسی و اجتماعی ارزیابی مخاطره میکنند (risk analysis).
ترکیه هم الان مدتی است به این سیستم گرایش پیدا کرده است و با موسسات و شرکتها و دانشگاهها در ارتباط است و نظرخواهی میکند که چطور بهتر تصمیمگیری و تصمیمسازی کنند. چالش بعدی که در داووس امسال مطرح شد، رشدی است که بتواند شغل هم ایجاد بکند. چالشی در سطح جهانی به وجود آمده که چون اتوماسیون و تولید دیجیتالی گسترده شده، نیاز به نیروی کار غیرتخصصی کمتر شده است. مثلاً شرکتی به نام اکولوس که سازنده هدست است، سال گذشته دو میلیارد دلار درآمد کسب کرد، کلاً این شرکت 75 نفر کارمند دارد. این یک چالش ساختاری است که در نظام تولید و سرمایهداری جهانی به وجود آمده است که نتیجه پیشرفت تکنولوژی است. در عین حال در کشورهای غربی کسانی که تخصص داشته باشند به راحتی کار پیدا میکنند.
همه اینها کمک میکند که شرکتها خیلی سریعتر تصمیم بگیرند. بیدلیل نیست که کشوری مثل سنگاپور که مساحتش تقریباً اندازه شهر تهران است، 230 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد که 60 درصد آن متعلق به هایتک (فناوری پیشرفته) است، به خاطر اینکه ساختاری ایجاد کرده که بهترینهای آیتی را در منطقه آسیا جذب میکند و در آنجا کار و تولید میکند. چالش بعدی در این رابطه رقابتهای استراتژیک است. برای من خیلی جذاب بود که وقتی تقسیمبندی کردند مشخص شد کمترین رقابت استراتژیک و ژئواستراتژیک در دنیا مربوط به آمریکای لاتین است، یعنی کشورهای این منطقه بهترین روابط را با همدیگر دارند. به خاطر بحران اوکراین در منطقه شرق اروپا میان روسیه و اروپا رقابت وجود دارد، میان چین و همسایگانش نیز رقابتهایی به وجود آمده است.
انسانها نیازمند مهارتهای جدید هستند و باید در مدارس، یک بازبینی اساسی شود که به کسی که امروز دیپلم میگیرد، چه مهارتها و دانشی باید منتقل شود. پیشنهاد این بود که تا جایی که امکان دارد، یک بینش جهانی به شهروندان منتقل شود که بتوانند بهتر فکر کنند و تصمیم بگیرند و کار انجام دهند و کارهایشان را بتوانند پیش ببرند. نکته سوم اینکه، کشورها باید خودشان را با تکنولوژیهای جدید آشنا کنند. هیچ دولت و شرکت و موسسه و فردی نمیتواند مستقل از این تکنولوژی جدید نه فکر کند و نه تصمیم بگیرد و نه زندگی کند. دولتها باید این فرآیند را که انسانها با فناوریهای جدید آشنا شوند تسهیل کنند که نهایت بهرهبرداری را برای سودآوری و افزایش کارآمدی در زندگی عمومیشان به همراه داشته باشد.