به گزارش ایلنا به نقل از سایت مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی،طرح اداره صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در ۶ فصل و۴۰ ماده تنظیم شده و یک فوریت آن در جلسه علنی مورخ ۲۶/۷/۱۳۹۰ در مجلس هشتم به‌تصویب رسید، لکن در مجلس هشتم به‌صورت معوق باقی ماند و درحال حاضر در اجرای ماده (۱۴۰) آیین‌نامه داخلی مجلس شورای اسلامی درخواست رسیدگی به آن ارائه شده است. در این طرح ماهیت حقوقی صداوسیما مؤسسه دولتی دانسته شده که از ابتکارات این طرح می‌باشد لکن دو موضوع زیر محل اصلی نزاع است:

۱. انحصارات سازمان (مندرج در مواد (۲) و (۶))،

۲. تنظیم روابط مربوط به نظارت همزمان بر صداوسیما ازسوی مقام معظم رهبری و شورای نظارت بر صداوسیما (مندرج در ماده (۲۱)). درخصوص مورد اول باید توجه داشت که به‌واسطه تغییر فضای ایران و جهان از حیث تولید و توزیع فرآورده‌های رسانه‌ای، فرهنگی و به‌طور خاص رادیو ـ تلویزیونی، سیاست انحصار رسانه‌ای در فضای کنونی ممکن نیست؛ چه اینکه،

۱. از یک‌سو در عمل امکان انحصار می‌سر نیست زیرا دریافت امواج تلویزیونی که خارج از ایران پخش می‌شود در داخل می‌سر است و این واقعیت اصل انحصاری بودن را به چالش کشیده است، بنابراین در عمل فضای امواج رادیو ـ تلویزیونی ایران از انحصار صداوسیما خارج شده است و لحاظ کردن عنوان انحصار در قانون واقعیت را عوض نمی‌کند علاوه‌بر این اقدام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اعطای مجوز فعالیت به شبکه‌های ماهواره‌ای و سکوت صداوسیما در قبال این نوع تصمیمات و مجوز‌ها در شرایطی که پیش از این با پیگیری و اعتراض فراوان همراه بود نمونه‌ای از پذیرش این واقعیت ازسوی مسئولین امر، به‌خصوص صداوسیماست.

۲. از طرف دیگر روند انحصارزدای گسترش اینترنت و ورود آن به فعالیت‌های خبری در قالب سایت‌ها و خبرگزاری‌های مجازی با ایجاد تغییر در تلقی قانونگذار درخصوص مفهوم مطبوعه و کار مطبوعاتی، نهایتاً در اصلاحیه ماده (۱) قانون مطبوعات مصوب ۸/۹/۱۳۸۸ به توسعه مفهوم کار مطبوعاتی از نوشتار صرف به پخش صوت و تصویر نیز انجامید. این قانون که به تصویب شورای محترم نگهبان نیز رسیده است نشان می‌دهد که پخش برنامه‌های صوتی و تصویری در فضای مجازی مصداق پخش رادیو و تلویزیونی نیست و مفهوم پخش رادیو ـ تلویزیونی را باید در‌‌ همان محدوده ارسال و دریافت از طرف فرستنده‌ها و گیرنده‌های موسوم به رادیو ـ تلویزیونی خلاصه کرد. بنابراین افزایش حوزه انحصارات سازمان مغایر با قانون فوق‌الذکر است.

۳. همچنین باید توجه داشت که سیاست انحصاری بودن فعالیت‌های رادیو و تلویزیونی داخلی در صداوسیما فقط منجر به محدود شدن و عقب‌ماندن رقبای رسانه ملی نشده بلکه به‌‌ همان میزان و چه بسا بیش از آن به دلیل از بین بردن فضای رقابتی عملاً منجر به تنبلی، عقب‌ماندگی و کسالت صداوسیما نیز گشته است و بازداشتن دیگران از رقابت با رسانه ملی نهایتاً به نفع صداوسیما تمام نشده است؛ این درحالی است که صداوسیما همواره بسیاری از کم‌کاری‌ها و فضای غیرحرفه‌ای خود را پشت منش و امکان انحصاری خود پنهان داشته است. علاقه روزافزون و همه‌جانبه سازمان به توسعه حوزه فعالیت‌های خود و از بین بردن عملی میزان رقابت و حتی ادعای در اختیار گرفتن انحصاری کل امکان پخش صوت و تصویر در فضای مجازی نشانه واضحی بر علاقه رسانه ملی به این سیاست ناکارآمد و کهنه و عیب پنهان‌کن است.

البته توجه به این نکته ضروری است که با توجه به اصل یکصدوهفتادوپنجم قانون اساسی و نظر تفسیری شورای نگهبان درخصوص اصل مذکور و اصل چهل‌وچهارم قانون اساسی تأسیس شبکه رادیو و تلویزیون خصوصی و یا توسط سازمانی بجز سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مغایر قانون اساسی است، البته این انحصار صرفاً در تأسیس شبکه و پخش برنامه است نه چیز دیگر.

علیرغم همه این واقعیت‌ها، طرح ارائه شده حوزه وظایف انحصاری سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران را ابتدا از پخش رادیو و تلویزیون به طیف بدون آغاز و پایانی از فعالیت‌های رادیو و تلویزیونی و سپس به فعالیت‌های دیداری شنیداری غیر رادیو و تلویزیونی (اعطای اختیارات وسیعی از مشارکت در تولید فیلم‌های سینمایی، ساخت شهرک‌های سینمایی و سالن‌های سینما و حتی ساخت و اداره نمایشگاه‌‌ها و حمایت از نخبگان) و دست آخر به مجموعه فعالیت‌های رسانه‌ای مجازی در فضای سایبر گسترش داده و در ادامه آن سازمان را متولی تمام‌بخش ارتباطات در کشور دانسته است.

درخصوص مطلب دوم نیز به‌نظر می‌رسد اگرچه اصل ارسال گزارش‌های شورای نظارت به دفتر مقام معظم رهبری که در صدر این ماده به آن تصریح شده از جهت مطابقت با قانون اساسی بلااشکال است، اما ادامه این ماده که با بیان عبارت «تا با سازوکار رسیدگی و اجرای آن به تشخیص مقام معظم رهبری» رهبری را در معرض نوعی تکلیف تلویحی تعیین شده ازسوی مجلس قرار خواهد داد، مغایر اصول متعدد قانون اساسی و مصداق تعیین تکلیف نهاد مادون برای مقام مافوق است. بدیهی است که گنجاندن عبارت «به تشخیص مقام معظم رهبری» مشکل مذکور را برطرف نمی‌کند، زیرا این عبارت تشخیص رهبری و اختیار عمل ایشان را نه درخصوص اصل رسیدگی به گزارش‌های شورای نظارت بلکه ناظر به نحوه رسیدگی دانسته است. بنابراین ماده (۲۱) علیرغم تصریح به تشخیص و صلاحدید رهبری برای نحوه رسیدگی به شکایت‌های شورای نظارت، به‌علت مکلف کردن رهبری به اصل رسیدگی به شکایت‌ها مغایرت صریح با اصول پنجاه‌وهفتم و یکصدودهم قانون اساسی دارد.

در مجموع این پیش‌نویس گام‌های مثبتی در جهت رسیدن به یک قانون مطلوب را برداشته، لکن قبل از نهایی شدن در جلسات کار‌شناسی مشترک و رسیدن به اجماع میان کار‌شناسان و نمایندگان دستگاه‌های اجرایی به قامت طرح ایستاده است بنابراین ضروری است موارد تداخل با وظایف و اختیارات سایر دستگاه‌ها (از جمله ماده (۶)، بند «۳» ماده (۷) و بند «۸» ماده (۸) که صراحتاً مداخله در حیطه وظایف وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات دارد)، تعیین دقیق قلمرو انحصارات، خلأ تعاریف عملیاتی و فصل تشکیلات و نیز مسئله کلیدی هماهنگی با قانون اساسی به‌لحاظ نهادهای مرتبط با صداوسیما مانند نهاد رهبری و شورای نظارت و هماهنگی با قوانین عادی ازجمله قانون اجرای سیاست‌های اصل چهل‌وچهارم قانون اساسی در آن حل‌وفصل گردد. در صورت عدم رفع این ایرادات مشکلات موجود در این باب رفع نخواهد شد.

در انتها تأکید می‌شود که ضروری است در همین قانون یک فصل به موضوع تشکیلات سازمان صداوسیما اختصاص یابد و ساختار تشکیلاتی این سازمان به تأیید مجلس شورای اسلامی برسد.

منبع خبر

                                                     ********************* 

چرا رسانه ملی «تنبل» و «کسالت‌آور» است

 کد خبر: ۱۳۵۷۱۷۲۸ آذر ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۵

 

15 شبکه سراسری، 10 شبکه برون‌مرزی، 34 شبکه استانی و بی‌شمار شبکه رادیویی؛ اینها برون‌داد دستگاه عریض و طویلی است که «رسانه ملی» نام گرفته و ده‌ها‌هزار نفر-ساعت را صرف ساخت و تولید برنامه‌هایی کرده که مجموع این «برون‌داد»، ماحصل تلاش آنها است. در صحنه واقعیت اما حاصل این «برون‌داد» چیزی نیست جز بازتولید کسالت، عقب‌ماندگی و تنبلی! چرخه معیوبی که حالا دیگر مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی هم به ناکارآمدی آن باور دارد.

این که چرا و چگونه رسانه ملی در این چرخه معیوب گرفتار آمده است یک موضوع است و اصل پذیرش این «واقعیت» یک موضوع دیگر؛ موضوعی که مرکز پژوهش‌های مجلس را وادار کرده «احتمالا» برخلاف میل قلبی‌اش دست به این موضع‌گیری آشکار بزند: «سیاست انحصاری بودن فعالیت‌های رادیو و تلویزیونی داخلی در صداوسیما فقط منجر به محدود شدن و عقب‌ماندن رقبای رسانه ملی نشده بلکه به همان میزان و چه بسا بیش از آن به دلیل از بین بردن فضای رقابتی عملا منجر به تنبلی، عقب‌ماندگی و کسالت صداوسیما نیز شده است و بازداشتن دیگران از رقابت با رسانه ملی نهایتا به نفع صداوسیما تمام نشده است.»

این البته نخستین بار نیست که یک «نهاد رسمی» زبان به انتقاد از عملکرد رسانه ملی باز می‌کند و بی‌شک آخرینش نیز نخواهد بود اما این «زخم» زبان باز‌کرده اینک نیاز به یک آسیب‌شناسی چندباره‌ای دارد که تحولات چند سال اخیر را هم در خود مستتر داشته باشد. به راستی چرا رسانه ملی کسالت‌بار و عقب‌مانده است؟

 1 «سواد رسانه‌ای» مفهومی است که در سال‌های اخیر به ادبیات نظری اهالی رسانه وارد شده است. مفهومی که مجهز بودن به آن «می‌تواند به مخاطبان رسانه‌ها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانه‌ای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد؛ به دیگر سخن، سواد رسانه‌ای کمک می‌کند تا از سفره رسانه‌ها به گونه‌ای هوشمندانه و مفید بهره‌مند شد.» و این درست برخلاف تصور تصمیم‌گیران رسانه ملی از مخاطبان‌شان است. در نظر آنان مخاطبان این رسانه چون «چاره» دیگری ندارند، برنامه‌های تولیدی آنان را با هر کم و کیفی دنبال می‌کنند و اتفاقا از آن «لذت» هم می‌برند.

 نکته مغفول از نظر این مدیران، جبری است که زندگی در عصر رسانه‌ها بر مخاطبان رسانه‌ها تحمیل کرده است؛ جبری که سطح توقعات آنها را بالا برده، «سواد رسانه‌ای» آنان را افزون کرده و آنها را از مخاطبانی منفعل، به مخاطبانی فعال تبدیل کرده است. درست است که معمولا رسانه‌ها واقعیت را بازسازی می‌کنند و مخاطبان، مفهوم مورد نظر خود را از رسانه‌ها می‌گیرند و رسانه‌ها و گردانندگان اصلی هر رسانه‌ای، نقشی بی‌بدیل را در شکل‌دهی به افکار عمومی یا آنچه از آن به عنوان جهت‌دهی فکری به آنها یاد می‌شود، بر عهده دارند اما این مخاطبان، منابع دیگری هم برای دستیابی به «واقعیت» و «حقیقت» دارند و دیگر مثل شهروندان سال‌های دور، تنها از یک منبع برای دستیابی به «واقعیت» بهره نمی‌برند و گاه با چرخاندن پیچ رادیو یا فشار دادن دکمه‌های کنترل، «روایت»های دیگر از یک رویداد مشخص را هم مرور می‌کنند.

 مطابق آخرین آمارها هم‌اکنون حدود 10‌میلیون نفر کاربر فعال اینترنت در کشور وجود دارد که این میزان دوبرابر مجموع تیراژ مطبوعات کشور و کتاب‌های منتشرشده است؛ چنین استقبالی در کشوری که 15 سال است اینترنت در آن رواج پیدا کرده است، هر صاحب‌نظر و اهل فکری را وا می‌دارد که درباره تاثیر و تاثر‌های اینترنت بر جامعه ایرانی اکنون که در چهلمین سال به وجود آمدن اینترنت در جهان هستیم، جست‌وجو کند؛ جوان امروز تنها با فشار دادن چند دکمه و کلید می‌تواند مستقیما با وقایع آن‌سوی مرزهای جغرافیایی کشور خود تماس بگیرد، نظر بدهد، مشارکت کند، اعتراض و رشد کند پیام بدهد و پیام بگیرد. نگاه او به رسانه‌ها، به والدین، به مدرسه و دانشگاه، به گروه دوستان، به مسئولان، به سیاست، به ایدئولوژی و به رفتارهای اجتماعی تفاوت‌های آشکاری پیدا کرده است.

 ورود اینترنت و رایانه به زندگی نسل امروز حتی بر ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور نیز تاثیر گذاشته است و برخی از این ساختارها سعی کرده‌اند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. با همه این اوصاف، به نظر می‌رسد یکی از دلایل تنبلی و عقب‌ماندگی صدا و سیما، دید و نگاه سنتی به مخاطبی باشد که اتفاقا «مدرن» شده است و دیگر مثل سابق به جهان اطرافش نگاه نمی‌کند. در نظر مدیران سازمان صدا و سیما، احتمالا مخاطبان همچنان شهروندانی منفعل هستند که قدرت انتخاب ندارند و از همین‌رو هم هست که تلاش چندانی برای برون‌رفت از وضع موجود صرف نمی‌شود در حالی که اگر به مخاطبان، با عینک امروز نگاه شود، احتمالا تلاش بیشتری برای جذاب شدن و پرمحتوا شدن برنامه‌های تولیدی خرج می‌شود و تنها رویه‌های قدیمی، تکرار نمی‌شود.

2 رسانه ملی در فرم مدرن شده است.

 این یک ادعا نیست، کافی است در سبک برنامه‌سازی و الگو‌برداری بخش‌های مختلف خبری و غیرخبری این رسانه تدقیق شود تا این ادعا رنگ واقعیت به خود بگیرد. این مدرن‌سازی از اهمیت این موضوع نشات می‌گیرد که مدیران رسانه ملی می‌دانند که «تصویر» در عصر ما از چنان قدرتی برخوردار شده است که هر مخاطبی بعد از مشاهده آن، به راحتی پیام مورد نظر را دریافت کرده و مهم‌تر از آن، آن را درک می‌کند اما همین مخاطب بعد از خواندن یک خبر، به دلیل بی‌اعتمادی و عجز از به تصویر کشیدن رویداد مورد نظر، آن اطمینانی را که به تصویر می‌کند به متن نمی‌کند و این‌گونه می‌شود که تصویر در معادلات رسانه‌ای اهمیتی افزون‌تر از متن برای بخش زیادی از مخاطبان می‌یابد.

 اما برخلاف این مدرن‌سازی در فرم، رسانه ملی در محتوا اما به شدت درجا زده است، آنقدر که حتی صدای مرکز پژوهش‌های مجلس نیز بلند شده است. اشکال کار هم به همان نقطه‌ای برمی‌گردد که پیشتر از آن سخن به میان آمد: نگاه سطحی به مخاطب. در نظر برنامه‌سازان رسانه ملی، همین که فرم برنامه‌ها مدرن شد، رسالت آنها پایان یافته است و محتوا را باید دست‌نخورده نگه داشت و این در حالی است که مخاطب بیش از آن‌که به فرم جذاب نیاز داشته باشد (که بی‌شک دارد)، به محتوایی جذاب، متفاوت و روزآمد نیاز دارد؛ موضوع اساسی‌ای که تصمیم‌گیران رسانه ملی آن را فراموش کرده‌اند، همانا توجه به محتوای پیام‌های فرستاده‌شده در کنار توجه به فرم آن است.

در واقع شاید بتوان این‌طور گفت که محتوا بسیار بیشتر از فرم برای مخاطب فعال اهمیت دارد و اگر یک‌بار و تنها یک‌بار فرمی جدید او را جذب کند، با مشاهده محتوای تکراری و دست‌خورده، او برای بار دوم دیگر مخاطب آن رسانه نخواهد بود و به سرعت رسانه جدیدی را جایگزین آن خواهد کرد. مخاطب به «محتوا» نیاز دارد: محتوایی که پاسخگوی پرسش‌های بی‌شمار شهروندان قرن بیست و یکم باشد و هیچ سوالی را برای هیچ یک از ایرانیان بی‌پاسخ نگذارد. اصلا مگر معنا و مفهوم «رسانه ملی» چیزی جز این هم می‌تواند باشد؟

 3 مشکل اصلی اما همان توهمی است که در گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس نیز به آن اشاره شده است: عدم وجود یک رقیب جدی. رسانه ملی سال‌ها است که بی‌رقیب است، به دیگر سخن از ابتدا بی‌رقیب بوده است. این بی‌رقیبی هم می‌تواند به حسن و مزیت نسبی یک سازمان یا صنعت یا محصول بدل شود هم به عقب‌ماندگی و درجازدن آن. در مورد مشخص صداوسیما، از قرار وضعیت دوم رخ داده است. در عصر رسانه‌ها اگر جز این بود جای شگفتی داشت زیرا در قرن ما‌ هزاران شبکه و تلویزیون، رادیو، وب‌سایت و... وجود دارد که جای رقبای فرضی صدا و سیما را پر کند و اجازه فعالیت انحصاری را به هیچ رسانه‌ای ندهد.

 «سیاستگذاری» سنگ بنای هر سازمان و نهاد و مجموعه‌ای است. با سیاستگذاری است که می‌توان «نقشه راه» را ترسیم کرد و با فراهم آوردن ملزومات آن، به هدف تعیین‌شده دست یافت. باید امیدوار بود اکنون که دیگر خود نهادهای رسمی کشور، به ناکارآمدی سیاستگذاری‌های رسانه ملی اذعان کرده‌اند، شاهد رویکردی نوین به مخاطب و نیازمندی‌هایش در رسانه ملی باشیم و اندک رغبتی در خود برای روشن کردن جعبه جادویی بیابیم.