صد کلمه در معرفت نفس از علامه حسن زاده آملی
2- آن كه از صحيفه نفس خود آگاهى ندارد، از كدام كتاب و رساله طرفى مى بندد؟!
3- آن كه گوهر ذات خود را تباه كرده است ، چه بهره اى از زندگى برده است ؟!
4 -آن كه خود را فراموش كرده است ، از ياد چه چيز خرسند است ؟!
5 -آن كه مى پندارد كارى برتر از خود شناسى و خداشناسى است ، چيست ؟!
6 -آن كه در صقع ذات خود باتمثلات ملكى همدم و همسخن نباشد، بايد با چه اشباح و خيالات همدهن باشد؟!
7 -آن كه خود را براى هميشه درست نساخت ، پس به چه كارى پرداخت ؟!
8 -آن كه از سير انفسى به سير آفاقى نرسيده است ، چه چشيده ، و چه ديده است ؟!
9- آن كه مى انگارد در عوالم امكان ، موجودى بزرگتر از انسان است ، كدام است ؟!
10 -آن كه تن آراست و روان آلاست ، به چه ارج و بهاست ؟!
11 -آن كه معاش مادى را وسيله مقامات معنوى نگيرد، سخت در خطاست .
12 -آن كه به هر آرمان است ، ارزش او همان است .
13 -آن كه از مرگ مى ترسد، از خودش مى ترسد.
14 -آن كه خداى را انكار دارد، منكر وجود خود است .
15 -آن كه حق معرفت به نفس روزيش شده است ، فيلسوف است ، چه اينكه فلسفه ، معرفت انسان به نفس خود است و معرفت نفس ام حكمت است .
16 -آن كه در خود فرو نرفته است و در بحار ملكوت سير نكرده است و از ديار جبروت سر در نياورده است ، ديگر سباحت را چه وزنى نهاده است ؟!
17 -آن كه خود را جدولى از درياى بيكران هستى نيافته است ، در تحصيل معارف و ارتقايش چه مى انديشد؟!
18 -آن كه خود را متسخر در تحت تدبير متفرد به جبروت نمى يابد، در وحدت صنع صورت شگفتش چه مى گويد؟!
19 -آن كه در وادى مقدس من كيستم ؟ قدم ننهاده است ، خروارى به خردلى .
20 -آن كه از اعتلاى فهم خطاب محمدى سرباز زده است ، خود را به مفت باخته است .