یک روز دیگر ...
«يك روز ديگر» ماجراي پول گمشده اي است كه طي يك روز به دست آدم هاي مختلفي مي رسد و در پايان هم برمي گردد به صاحب اصلي اش.
چهارمين اثر حسن فتحي فضايي كاملا متفاوت از آثار ديگر او دارد. فتحي خودش را با «پهلوانان نمي ميرند» در يادمان ثبت كرد و بعدتر از آن «با شب دهم» و «مدار صفر درجه» ماندگار شد. هر سه اين آثار هم جزو سريال هاي فاخر تلويزيون به حساب مي آيند و هم داراي فصل مشترك در دوره تاريخي و در غلظت ايراني بودنشان هستند. رنگ و بوي ملي، بومي و حتي مذهبي در تمام آثار فتحي پيداست. در سينمايي هايش هم به همين منوال است «ازدواج به سبك ايراني» كه اصلا تحكم روي ايراني بودن دارد و هرچند به زبان طنز اما باقوت به آن پرداخته است و يك مرد آمريكايي را سرانجام وادار به زانو زدن در مقابل فرهنگ ايراني مي كند.
اما اين بار در «يك روز ديگر» ماجرا فرق كرده است. فتحي جلاي وطن كرده و راه افتاده و رفته است فرنگ و اگر آن عرق پررنگ ايراني اش نبود احتمالا از همان يك بازيگر نيم بند ايراني هم صرف نظر مي كرد.
شيرين كه همراه پسرش، سياووش در فرانسه زندگي مي كند براي پرداخت كرايه خانه لنگ مانده است. مادرش از ايران هفت هزار يورو برايش مي فرستد. شيرين زندگي نابساماني دارد ، شوهرش رهايش كرده و مجبور است براي گذران زندگي دو شيفت در يك رستوران كار كند.
برادرش هم در فرانسه است اما براي اينكه او راحت باشد با دختري آمريكايي دوست شده و بدون توجه به «ازدواج به سبك ايراني» با او زندگي مي كند. همه اين ها حكايت از آشفتگي دارد. متلاشي شدن فرهنگ براثر مهاجرت، قصه به سراغ ديگر مهاجرين هم مي رود كه تقريبا همه شان به گونه اي دچار اين ويراني و نابساماني هستند. اما غرض فيلم ملامت مهاجرين نيست. چرا كه در پايان فيلم اغلب آنها در يك آرامش نشان داده مي شوند و آن هم به خاطر استفاده از هفت هزار يورويي كه بصورت نامشروع به دستشان رسيده است و به واسطه آن مشكلشان را حل كرده اند. پول گم شده درطي يك روز بين 15 نفر دست به دست مي شود. از اين آدم ها يكي پول را پيدا مي كند، ديگري رشوه مي گيرد، آن يكي مي دزدد، نفر بعد به عنوان حق السكوت مي گيرد و... همه آدم هاي فيلم دچار يك بي اخلاقي جلي يا خفي هستند. فتحي سعي كرده است جامه قضاوت بر ذهن مخاطب بپوشاند و او را وا نهاده است تا خوب يا بد بودن افعال اين آدم ها را تعيين كند. سارقاني كه پول را مي دزدند طوري ترسيم مي شوند كه مخاطب چندان هم كار آنها را قبيح نداند. مردي كه زن بيمارش در شرف مرگ است با زن ديگري ارتباط دارد و آن زن هم با مرد ديگري در ارتباط است و درعين حال مرد اول را موأخذه مي كند كه چرا در انتظار مرگ همسرش است. در كلاس درس دانش آموزان در ارتباط با وجود يا عدم وجود خدا و نحوه حدوث عالم بحث و ارائه نظر مي كنند. اما بعداز پايان كلاس همگي راه مي افتند و يك نمايش مستهجن برگزار مي كنند. فرقي هم نمي كند كه به وجود خدا قائل هستند يا نه!
تمام اينها جوري معرفي شده اند كه مخاطب در قبيح بودن اين افعال و اعمال شك كند. و گويا اين شك از ذهن كارگردان نشأت گرفته است.
چون با پاسخ مشخص در فيلم روبه رو نمي شويم و حتي مي بينيم كساني كه از اين پول باد آورده بهره برده اند، متنعم ترند.
شخصيت ها به دليل سرعت در ورود و خروج داراي عمق نيستند و مخاطب فرصت ايجاد ارتباط با شخصيت ها را پيدا نمي كند كه البته تفاوت زبان همه در مهجور ماندن شخصيت ها مؤثر است. يكي از نقاط قوت فتحي در آثار قبلي اش ديالوگ نويسي اوست. تسلط او به زبان و ادبيات فارسي و فرهنگ عامه و كوچه بازاري در آثارش خودنمايي مي كند. اما اين بار به دليل استفاده از فرهنگ و زبان بيگانه فرصت ايجاد ارتباط كلامي با مخاطب را از دست داده است و ديگر از آن بازي هاي زباني خبري نيست.
چهارمين اثر حسن فتحي فضايي كاملا متفاوت از آثار ديگر او دارد. فتحي خودش را با «پهلوانان نمي ميرند» در يادمان ثبت كرد و بعدتر از آن «با شب دهم» و «مدار صفر درجه» ماندگار شد. هر سه اين آثار هم جزو سريال هاي فاخر تلويزيون به حساب مي آيند و هم داراي فصل مشترك در دوره تاريخي و در غلظت ايراني بودنشان هستند. رنگ و بوي ملي، بومي و حتي مذهبي در تمام آثار فتحي پيداست. در سينمايي هايش هم به همين منوال است «ازدواج به سبك ايراني» كه اصلا تحكم روي ايراني بودن دارد و هرچند به زبان طنز اما باقوت به آن پرداخته است و يك مرد آمريكايي را سرانجام وادار به زانو زدن در مقابل فرهنگ ايراني مي كند.
اما اين بار در «يك روز ديگر» ماجرا فرق كرده است. فتحي جلاي وطن كرده و راه افتاده و رفته است فرنگ و اگر آن عرق پررنگ ايراني اش نبود احتمالا از همان يك بازيگر نيم بند ايراني هم صرف نظر مي كرد.
شيرين كه همراه پسرش، سياووش در فرانسه زندگي مي كند براي پرداخت كرايه خانه لنگ مانده است. مادرش از ايران هفت هزار يورو برايش مي فرستد. شيرين زندگي نابساماني دارد ، شوهرش رهايش كرده و مجبور است براي گذران زندگي دو شيفت در يك رستوران كار كند.
برادرش هم در فرانسه است اما براي اينكه او راحت باشد با دختري آمريكايي دوست شده و بدون توجه به «ازدواج به سبك ايراني» با او زندگي مي كند. همه اين ها حكايت از آشفتگي دارد. متلاشي شدن فرهنگ براثر مهاجرت، قصه به سراغ ديگر مهاجرين هم مي رود كه تقريبا همه شان به گونه اي دچار اين ويراني و نابساماني هستند. اما غرض فيلم ملامت مهاجرين نيست. چرا كه در پايان فيلم اغلب آنها در يك آرامش نشان داده مي شوند و آن هم به خاطر استفاده از هفت هزار يورويي كه بصورت نامشروع به دستشان رسيده است و به واسطه آن مشكلشان را حل كرده اند. پول گم شده درطي يك روز بين 15 نفر دست به دست مي شود. از اين آدم ها يكي پول را پيدا مي كند، ديگري رشوه مي گيرد، آن يكي مي دزدد، نفر بعد به عنوان حق السكوت مي گيرد و... همه آدم هاي فيلم دچار يك بي اخلاقي جلي يا خفي هستند. فتحي سعي كرده است جامه قضاوت بر ذهن مخاطب بپوشاند و او را وا نهاده است تا خوب يا بد بودن افعال اين آدم ها را تعيين كند. سارقاني كه پول را مي دزدند طوري ترسيم مي شوند كه مخاطب چندان هم كار آنها را قبيح نداند. مردي كه زن بيمارش در شرف مرگ است با زن ديگري ارتباط دارد و آن زن هم با مرد ديگري در ارتباط است و درعين حال مرد اول را موأخذه مي كند كه چرا در انتظار مرگ همسرش است. در كلاس درس دانش آموزان در ارتباط با وجود يا عدم وجود خدا و نحوه حدوث عالم بحث و ارائه نظر مي كنند. اما بعداز پايان كلاس همگي راه مي افتند و يك نمايش مستهجن برگزار مي كنند. فرقي هم نمي كند كه به وجود خدا قائل هستند يا نه!
تمام اينها جوري معرفي شده اند كه مخاطب در قبيح بودن اين افعال و اعمال شك كند. و گويا اين شك از ذهن كارگردان نشأت گرفته است.
چون با پاسخ مشخص در فيلم روبه رو نمي شويم و حتي مي بينيم كساني كه از اين پول باد آورده بهره برده اند، متنعم ترند.
شخصيت ها به دليل سرعت در ورود و خروج داراي عمق نيستند و مخاطب فرصت ايجاد ارتباط با شخصيت ها را پيدا نمي كند كه البته تفاوت زبان همه در مهجور ماندن شخصيت ها مؤثر است. يكي از نقاط قوت فتحي در آثار قبلي اش ديالوگ نويسي اوست. تسلط او به زبان و ادبيات فارسي و فرهنگ عامه و كوچه بازاري در آثارش خودنمايي مي كند. اما اين بار به دليل استفاده از فرهنگ و زبان بيگانه فرصت ايجاد ارتباط كلامي با مخاطب را از دست داده است و ديگر از آن بازي هاي زباني خبري نيست.
هدیه تهرانی تنها بازیگر ایرانی یک روز دیگر است که در کنار بازیگران خارجی چون ژقمی بنستر، ناتالی مات دافنی هاسکورد ، لوئیس هین، اریک استن آکر، یانگ تام، میگوئل روییز، پاول باندی و الیاس صلاح مقابل دوربین رفته است.
دیگر عوامل فیلم عبارتند از: فیلمنامه: حسن فتحی- تهیه کننده: جلال شمسیان- مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری- تدوین: هایده صفی یاری- موسیقی: فردین خلعتبری- طراح صحنه و لباس: فرهاد ویلکیجی- طراح چهرهپردازی: استفانیه اوریلارد- صدابرداری: استفان بوچر-صداگذاری: ایرج شهزادی- مدیر تولید: سحر صباغ سرشت -عکس: بوریس ویلنسکی
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 1:48 توسط سعید رضائیان
|