صدا و سکوت
شادروان منوچهر آتشی- مردی از خطه جنوب از لیان که امروز بوشهرش می نامند.

چه بگویم چگونه بگویم بر خاکی که سم ها
نوبت به سکون نمی دهند
و عشق کبوتر تنهایی است
دور افتاده
از چاهسار خود
چه
ببینم چگونه ببینم
در آسمانی که آبی درخت منقرضی است
و ماه
چکاوک بیرنگی به حاشیه ی آفاق
آویخته به سقف بلوری آوازش
چه بخوانم چگونه بخوانم
به هروله بازاری
که صدا فرصتی به سکوت نمی دهد
و قناری
حافظه ای است
از جنس قفس
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۰ ساعت 16:28 توسط سعید رضائیان
|